خلاصه داستان :اسمورف ها با دوستان انسان خود برای نجات اسمورفت که توسط گارگامل ربوده شده است تا از عصاره جادویی او موجوداتی به نام شیطونک ها را به اسمورف ها تبدیل کند،می روند و ...
منتقد:کوین مک فارلند-امتیاز 3.3 از 10 (1.5 از 4،+D)
The Girl with the Dragon Tattoo (دختری با خالکوبی اژدها)
منتقد :جیمز براردینلی (امتیاز 4 از 4)
فضای تیره و تاری که هنگام تماشای فیلم دختری با خالکوبی اژدها The Girl with the Dragon مانند موجودی زنده از میان پرده ی سینما می خزد و به ذهن تماشاگر نفوذ می کند، خود شاهدی بر آن است که دیوید فینچرDavid Fincher، این فیلم را تنها برای کسب درآمدی هنگفت نساخته است.
نسخه ی اول فیلم دختری با خالکوبی اژدها که در سال 2009 ساخته شد، فیلمی قدرتمند و گیرا بود و ساخت نسخه ای جدید که قادر به رقابت با آن باشد مشکل می نمود، این موضوع باعث شد تا تماشاگران از نسخه ی جدید توقعات سنگینی داشته باشند. قابل تصور نبود کسی بتواند نسخه ی جدیدی از این فیلم بسازد که انتظارات تماشاگران را برآورده کند، اما فینچر مشخصاً در انجام این کار موفق شده و امضای او که همانا ایجاد صحنه ها ، وقایع و نتایجی است که هیچ کس دیگر جز فینچر توان ایجاد آنها را ندارد، در بیشتر صحنه های فیلم مشهود است.
فینچر، با کمک فیلمنامه منسجمی که Steven Zaillian از کتاب پرفروش Stieg Larsson اقتباس کرده است، ابتدا لایه های رویی داستان را می شکافد، جزئیات و شیوه ی پرداخت را کنار می گذارد و سپس به شیوه ی خود همه ی آنها را از نو می آفریند و به بدنه ی داستان اضافه می کند. نتیجه ی کار فیلمی است که به وضوح از کتاب The Girl with the Dragon Tattoo اقتباس شده، اما به هیچ وجه کپی برداری از نسخه سوئدی پیشین و یا خود کتاب نیست.
اقتباس سینمایی دقیقاً باید همین طور باشد: فیلمی که داستانش بر اساس منبع اصلی شکل گرفته اما آنچه بر پرده ی سینما ظاهر می شود حال و هوای به خصوص خود را دا
حضور مهناز افشار در آخرین سری از مجموعهی کلاه قرمزی فقط از آن جهت جالب بود که ستارهای سینمائی در یک کار کودک تلویزیونی دیده میشد اما متاسفانه این ستاره به لحاظ معیارهای فنی بازیگری مناسب چنین برنامهای به نظر نمیآمد پیشتر از او هم دربارهی حضور باران کوثری در این مجموعه دقیقا همین حرفها را میشد زد.
گفتن و نگفتن میتوانیم او را مادر کلاه قرمزی بدانیم. امروزه ورودیهای سینما با ورودیهای گذشته تفاوت بسیاری کرده و معیارهای دیگری غیر از شایستگی هنری در داخل شدن افراد به عرصه تاثیرگذار شدهاند. معتمدآریا بدون استفاده از اغواگری و جذابیتهای فریبکارانهی زنانه و همچنین بدون توسل به پارتی و رانت و رابطه وارد سینما شده بود و متعلق به نسلی است که با سخت کوشیهای فراوان اعتلای هنر ایرانی را با درخششهای بینظیرشان در دورهای نه چندان دور به ارمغان آوردند. امروز جای خالی معتمد آریا حس میشود و این یعنی کف گیر سیستم مانکن سازی در سینمای ما به ته دیگ خورده. همچنین دیگر گفتمان تلقینی ( این هنرپیشه خوب است چون از فلان خانواده آمده، خریدار ندارد و ما به عنوان مخاطب امروزی حاضریم فیلمهای قدیمیتر را علیرغم ریختگی نگاتیو و ایرادهای تصویری یا زیر و بم و ناپسندگی صوتی تماشا کنیم اما معتل دیدن خیلی از آثار امروزی نشویم.
فراماسون و هریپاتر
مقدمه :نظام لیبرال دموکراسی غرب برای گسترش حوزه ی تمدن و فرهنگ خود در سطح جهان و تثبیت آن و شکل دهی نظام جهان سازی به سبک غربی ، از ابزارهای مختلف درسطوح گوناگون استفاده می نماید .رسانه و سینما به عنوان ابزاری تأثیرگذار برمخاطب خود ، این پتانسیل را دارد که اهداف کلان نظام تمدنی غرب را در سطح جهان پیاده نماید .سینما با توان فرهنگ سازی ، ملت سازی و نظام سازی ، توانسته است به بهترین شکل درخدمت نظام لیبرال سرمایه داری غرب باشد .یکی از این مجموعه های سینمایی که چند سالی است ، توانسته نقش موفقی در ارائه ی فرهنگ غرب و جذب مخاطب جهانی داشته باشد ،مجموعه های هری پاتر می باشد .فروش تیراژهای میلیونی کتابها و فیلمهای این مجموعه ، انواع سایت و وبلاگ ، اجناس تبلیغاتی و ... نشانگر گستره ی تأثیرگذاری این مجموعه در سطح جهان می باشد . ما با توجه به آیه ی : فبشر عباد ـ الذین یسمعون القول فیتبعون احسنه ؛ بررسی مفاهیم ، نمادها ، روشها ، فرهنگ و القائاتی که توسط این مجموعه ترویج می گردد را با نگاه ارزشی جامعه اسلامی ، در نگاه جهانی سازی غربی مورد بررسی قرار می دهیم ، تا بتوانیم مفاهیم ارزشی و غیرارزشی آن را شناخته و در حوزه ی تبعیت و پیروی از بهترین آن بهره ببریم . در این تحلیل و پژوهش ، قصد داریم به سؤالات زیر پاسخ دهیم : 1 ـ غربی سازی جهان به چه معنا می باشد و چه اهدافی را دنبال می کند ؟ 2ـ جایگاه سینما در پروژه ی غربی سازی جهان چگونه است ؟ 3 ـ ارتباط مجموعه هری پاتر با روند جهانی سازی غربی به چه شکل می باشد ؟
اکسپریا زد از یک بدنه شیشه ای بهره میبرد. یک بدنه شیشه ای کاملا مقاوم و البته بسیار خوش ساخت که هنگام در دست گرفتن آن، کیفیت خوب آن را احساس میکنید. به نظر میرسد سونی در مورد بدنه این گوشی ریسک نموده و به جای استفاده از یک قاب پشتی پلاستیکی، قاب پشتی گوشی را نیز شیشه ای تولید نموده است. اما این ریسک کاملا مثبت نموده و گوشی جدید سونی را به یک گوشی زیبا، مقاوم و البته شکیل تبدیل نموده است. اما زیبایی گوشی با قطر بسیار کم آن ، دو چندان میشود. قطر این گوشی تنها 7.9 میلی متر است که بسیار عالیست. اما ابعاد گوشی 71×139 میلی متر است که 146 گرم نیز وزن دارد. در کل از نظر ابعاد و وزن، میتوان آنرا یک گوشی کاملا متوازن دانست که در دست احساس بسیار خوبی را به کاربر القا مینماید. البته ناگفته نماند که بزرگی گوشی باعث میشود تا به راحتی نتوان با یک دست با آن کار کرد. اما برسیم به نحوه قرار گیری شکافها و کلید های کنترلی گوشی. دور تا دور گوشی را که نگاه کنید، در سمت راست و بر روی لبه راستی گوشی با کلید کنترل صدا و پاور مواجه میشوید که در کنار آنها شکاف قرار گیری سیم کارت و بلندگو قرار دارند. کلید پاور این گوشی که کاملا فلزی است، به طور نا هماهنگی از بدنه بیرون زده، طوری که به نظر کمی عجیب و نا متناسب میرسد. در سمت چپ نیز، شکاف microSD قرار دارد که البته توسط روکشی مقاوم پوشانده شده است. همچنین درگاه microUSB و کانکتور داک نیز در همین سمت تعبیه شدهاند. در بالای گوشی نیز جک 3.5 میلی متری هدفون قرار داده شده است که مانند بقیه شکافهای گوشی پوشیده شده است. نهایتا در قسمت پشتی گوشی نیز دوربین، فلاش LED و میکروفون دوم قرار گرفتهاند که همراه با یک لوگوی Sony، قاب پشتی گوشی را نیز زیبا کردهاند. دور تا دور گوشی هیچ شکافی را نمیبینید که توسط محافظ پوشانده نشده باشد. اما نکته مهم طراحی این گوشی، وجود گواهینامه IP57 برای این گوشی میباشد. گواهی نامه IP57 این گوشی این نکته را تداعی میکند که این گوشی در مقابل غبار کاملا مقاوم است و در مورد آب نیز تا 30 دقیقه در عمق یک متری، مقاومت آن تضمین شده است. شاید برایتان سوال پیش بیاید که مگر میشود از خروجیهای گوشی آب به داخل آن نفوذ نکند؟ در جواب باید بگوییم که بله، درپوشهای پلاستیکی و کاملا چفت شده خروجیها باعث میشوند که آب به هیچ وجه از این راه به داخل گوشی نفوذ ننماید. البته در عین استحکام، خارج کردن درپوشها نیز بسیار آسان است. سیم کارت و کارت حافظه هم که در زیر درپوش جایشان کاملا امن است. به نظر میرسد فقط سونی قصد دارد در زمینه ساخت گوشیهای مقاوم فعالیت نماید و حتی پرچمداران خود را نیز از این مزیت برخوردار سازد. در نهایت باید بگوییم که با دیدن ظاهر این گوشی، کیفیت ساخت آن و البته در عین مقاومت، زیبایی و ظرافت آن، مجذوب طراحی آن گشتیم که میتوان در قسمت طراحی و ساخت Xperia Z را کاملا موفق دانست. صفحه نمایش ابتدا به معرفی صفحه نمایش بپردازیم. صفحه نمایش این گوشی یک صفحه نمایش 5 اینچی از نوع TFT میباشد که
نقد و بررسی HTC Smart
گوشی HTC Smart با نمایشگر تمام لمسی است و انباشته از ویژگیهای کاربر دوستانه و فنآوریهای پرسرعت میباشد که کار کردن با آن را بسیار لذت بخش میسازد. این گوشی از نسل دیگر گوشیهای HTC مانند HTC Tatoo میباشد. همهی آنها در طراحی عمومی ظاهری شبیه میباشند. این گوشی ویژگیهای بسیاری را شامل میشود. از جمله دوربین 3 مگاپیکسلی، مرورگری اینترنت پرسرعت، واسط کاربری استایلیش و ویژگیهای ارتباطات آسان میشود. این دستگاه از سیستم عامل Brew® بهره میبرد و از واسط کاربری مشهور و جذاب Sense™، HTC استفاده میکند. این گوشی نیازهای طیف وسیعی از کاربران، از جمله کاربران معمولی و بیزینس را برطرف میسازد و با قیمت مناسبی که دارد افراد بسیاری میتوانند از آن استفاده نمایند.
ویژگیهای ظاهری
این گوشی با بدنهی مشکی و خاکستری ساخته شده است که گوشههای آن گرد و نرم طراحی شدهاند و وقتی که آن را در دست میگیرید احساس خوب و راحتی را به شما القاء میکند. ظاهر آن بسیار شیک و دوستانه میباشد و قوسهای مناسبی را در گوشه ها دارد. قسمت جلویی گوشی با نمایشگر 2.8 اینچی اشغال شده است. این نمایشگر لمسی رزولوشن 240 × 320 پیکسل را ارایه میکند و با کیفیت 262,000 رنگ، تجربهی خوبی را در کار کردن با آن برای شما بر جای میگذارد. ابعاد آن 104mm در طول، 55mm عرض و 12.8mm در ضخامت است که ابعاد مناسبی برای در دست گرفتن میباشد. سنگینی HTC Smart همراه با باتری 108 گرم میباشد. این دستگاه مجهز به یک صفحه کلید کامل مجازی لمسی میباشد تا نیازهای تایپ کردن شما را برطرف سازد.
امکانات سرگرمی، صوتی و تصویری
پخش کنندهی موسیقی داخلی موجود بر روی این گوشی به شما این امکان را میدهد که در هر کجا که باشید بتوانید به موسیقی مورد علاقهی خود گوش فرا دهید. کاربر میتواند بوسیلهی اتصال به دستگاههای دیگر با USB یا Bluetooth به دریافت فایلهای موسیقی بپردازد و یا آنها را از اینترنت دانلود کند. پخش کنندهی موسیقی آن قادر به پشتیبانی از انواع مختلف فرمت فایلهای موسیقی از جمله MP3، WAV، WAV، eAAC+, WMA9 میباشد. همچنین کاربر میتواند از فایلهایی با فرمتهای WAV و MP3 برای صدای زنگ گوشی انتخاب کند. این گوشی مجهز به یک دوربین 3 مگاپیکسلی به همراه فوکوس ثابت و فلاش LED میباشد. پخش کنندهی داخلی ویدیو این گوشی از فرمتهای MPEG4, 3GP, 3G2, M4V پشتیبانی به عمل میآورد.
فنآوری و اینترنت
گوشی HTC Smart از یک حافظهی رم 256 مگابایتی و حافظهی رام 512 مگابایتی بهره میبرد. بعلاوه میتوان با استفاده از کارت حافظهی خارجی حافظهی بیشتری را به آن افزود. این گوشی از چهار باند GSM و همچنین HSDPA 2100 پشتیبانی به عمل میآورد. فنآوری 3G HSDPA آن امکانات اتصال پرسرعت به شبکه را فراهم میآورد. برای مثال میتوان هنگام مکالمه با گوشی به اینترنت نیز متصل شد. فنآوری EDGE انتقال پرسرعت فایلها بین دستگاههای سازگار را فراهم میآورد. باتری لیتیوم-یونی 1100 mAh آن قابلیت شارژدهی 600 ساعت زمان انتظار در حالت 3G و 450 ساعت زمان انتظار در حالت GSM را فراهم میآورد. زمان مکالمه در حالت 3G، 6.5 ساعت و در حالت GSM ، 7.5 ساعت میباشد. این گوشی مجهز به سنسور شتاب سنج برای چرخاندن خودکار صفحه نمایش به حالت افقی و عمودی میباشد.
سیستم عامل Brew
واسط کاربری Sense HTC
نمایشگر LCD لمسی 2.8 اینچی TFT QVGA 262,000 رنگ
پخش کنندهی موسیقی با توانایی پشتیبانی از فرمتهای MP3, WAV, WAV, eAAC+ و WMA9
پخش کنندهی ویدیو با توانایی پشتیبانی از فرمتهای MPEG4, 3GP, 3G2 و M4V
دوربین 3 مگاپیکسلی به همراه فلاش LED
فنآوری 3G HSDPA
256 مگابایت حافظهی رم، 512 مگابایت حافظهی رام و پشتیبانی از کارت حافظهی MicroSD™
عدم توانایی در پشتیبانی از Wi-Fi
نقد سریال "ساختمان پزشکان" مجموعه طنز "ساختمان پزشکان" به کارگردانی سروش صحت تجربهای قابل قبول، سرگرمکننده و مفرح در حوزه مجموعههای شبانه است. یکی از نکاتی که میتوان به استناد آن توانایی و مهارت یک کارگردان را سنجید، مقایسه اثر تازه او با تجربههای قبلیاش است، سروش صحت به شهادت آنچه تا امروز در "ساختمان پزشکان" اتفاق افتاده چند گام در حرفهاش پیش آمده است. آنچه باعث میشود تجربه قبلی این نویسنده و بازیگر را ناموفق ارزیابی کنم، کاستیهایی بود که "چارخونه" داشت، صحت در "چارخونه" به عنوان کارگردان ردپایی از سلیقه و نگاهش باقی نگذاشته بود، هر بخش از مجموعه، اثری دیگر را تداعی میکرد، قصهها و موقعیتها تکراری بودند و زوج مریم امیر جلالی (با آن فریادهای گوشخراش) و حمید لولایی (با آن حرکتهای همیشگی) جذابیتی برای مخاطب نداشتند. "چارخونه" مجموعهای برای فراموش کردن بود، تا انتظار تجربه بعدی سروش صحت را بکشیم، "ساختمان پزشکان" نسبت به "چارخونه" وجوه تمایز بسیاری دارد، تیم و ترکیب بازیگرانش تازه است و چقدر خوب که صحت مثل همه به سراغ مهران غفوریان، جواد رضویان، بهنوش بختیاری و نمونههایی آشنا از این دست نرفته است. چقدر خوب که چهره، حرکات و صدای بهنام تشکر، این قدر تازه است، جایی برای نمایش استعداد بیژن بنفشهخواه که سالها است زیر سایه دیگران گم میشود وجود دارد و شقایق دهقان در نقشی قرار گرفته که فضایی تازه برای خلق شخصیتی شیرین و بامزه فراهم کرده است. هومن برقنورد که در این سالها نشان داده مهارتی غریب در ایفای نقشهای مثبت و منفی دارد، حضوری دلنشین و به اندازه انتظاری که از او وجود دارد، از خود نشان میدهد. موفقیت مجموعههای شبانه به ترکیب بازیگران بسیار وابسته است، سروش صحت در این بخش با وجود فاصله گرفتن از کلیشههای این حوزه، که دیگر آزاردهنده شده توانسته فضایی تازه به "ساختمان پزشکان" بدهد، بخش دیگری از جذابیت مجموعه را تا امروز باید به حساب متنهایی نوشت که موقعیتهایی تازه برای خندیدن برای مخاطب خلق کردهاند. انتخاب پزشکان برای شوخی و اشاره به مشکلاتی که ممکن است این گروه از جامعه داشته باشند، فضایی متفاوت با دیگر مجموعههای طنز در
گاهي به دلايل موفقيت «دودكش» و نكتهاي كه مورد غفلت واقع شده است زولبياي شيرين «دودكش» ميتوانست جاي قهوه تلخ «مادرانه» را در سفره افطار بگيرد گروه فرهنگي: طولاني شدن روزهاي روزهداري در تابستان و زمان كمي كه بعد از افطار تا نيمه شب باقي ميماند باعث شده است كه فقط سه شبكه تلويزيوني براي اين ماه مبارك سريال مناسبتي روي آنتن ببرند. اما تغيير ساعت افطار اگر در تعداد سريالها تاثير بگذارد، بعيد است سهمش در ميزان ديده شدن سريالها تغييري كند. به گزارش رجانيوز، در واقع موعد افطار هر ساعتي كه باشد، مجموعه پخش شده بعد از آن بيشترين اقبال را براي ديده شدن دارد. دليل اين امر هم واضح و مشخص است. جمع بودن خانواده دور سفره افطار و غالبا روشن بودن تلويزيون براي شنيدن بانگ اذان يكي از اين دلايل است. اهميت اين موضوع بدان حد است كه سال گذشته شايع شده بود مديران رسانه ملي تعمداً زمان پخش يكي از سريالهاي ضعيف ولي پرخرج خود را انداخته بودند به نزديكيهاي نيمه شب تا كمتر ديده شود و كمتر مورد نقد قرار بگيرد. غرض از گفتن اين مقدمه آن بود كه متوجه باشيم وقتي يكي از سريالهاي ماه رمضان علي رغم بيبهرهبودن از امتياز پخش در هنگام افطار ميتواند نزد مخاطبان مقبول بيفتد و نظر آنها را جلب كند، حتماً راه سختتري را پشت سر گذاشته است. مجموعه تلويزيوني «دودكش» از اين مسير عبور كرده است. اين مجموعه علي رغم اينكه ساعاتي بعد از موعد افطار پخش ميشود ولي توانسته است به دل مخاطبان بنشيند و خلاف رقيب افطاري خود كه با قصه تلخ و غير واقعياش شيريني خرما و زولبيا را خنثي ميكرد، ذائقه مردم را شيرين كند. اما دليل موفقيت دودكش چيست؟ آيا صرف طنز بودن آن است كه اگر اينچنين بود «خروس» هم بايد خوش ميدرخشيد؟ دودكش را ميتوان در دسته سريالهايي چون «پايتخت» قرار داد. پايتخت هم فقط بخاطر درونمايه طنزش به موفقيت دست پيد
خلاصه داستان : داستان فیلم درباره جری لین کارمند سازمان ملل متحد با بازی براد پیت است که برای مقابله با یک بیماری عالمگیر که باعث تبدیل انسان ها به زامبی ها شده و تهدیدی برای ارتش ها و حکومت ها و فراتر از آن تهدیدی برای نژاد بشری است,دنیا را زیر پا می گذارد و ...
جیمز برایندلی - امتیاز 6 از 10
فیلم جنگ جهانی Z دربرگیرندۀ مجموعه ای از بخشهای گیرا و جالب توجه است. سکانسهایی که بصورت مجزا از هم از نظر بصری چشمگیر هستند. اما وقتی به کلیت فیلم نگاه میکنیم با مخلوطی دلسرد کننده از دستمایه های حماسی آخرالزمانی و ویژگیهای ژانری فیلمهای زامبیها روبرو میشویم. خط داستانی اپیزودی فیلم پراکنده است و مدام از لوکیشنی به لوکیشن دیگر میرود (گاه بدون هیچ منطق و قافیه ای) تا صرفا تحرک فیلم حفظ شود و از ایستایی آن جلوگیری بعمل آید. مطمئنا جلوه های ویژه فیلم شایان توجه است اما در بعضی از سکانسهای عظیم فیلم که همه نیز در تبلیغات تلویزیونی فیلم دیده میشوند، جلوه های ویژه، مقصود مورد نظر را برآورده نمیکند. فیلمنامه این حس را در بیننده برمی انگیزد که گویی انباشته ای از چیزهای مختلف را به دیوار کوبیده باشند تا ببینند کدامش بالاخره به دیوار میچسبد و اثری در ذهن بیننده میگذارد. و چنانچه پیداست این کافی نبوده است.
فیلم در فیلادلفیا آغاز میشود پیش از آنکه به نیوآرک، نیوجرسی و سپس به یک ناو هواپیمابر در 200 مایلی سواحل شرقی منتقل شود.از آنجا فیلم با سفری طولانی به کره جنوبی، اسرائیل و در نهایت کاردیف ادامه می یابد. اگرچه فیلم براساس کتاب مکس بروکس ساخته شده اما بنظر میرسد که بیشتر وامدار فیلم "28 روز بعد" ساختۀ دنی بویل است. ساختار فیلم عجیب بنظر می آید و این فکر را در من به وجود آورد که شاید بهتر بود از روی این فیلمنامه یک سریال کوتاه (مینی سیریز) ساخته میشد تا یک فیلم سینمایی. چرا که در خوش بینانه ترین حالت هم حداقل تا قبل از کنش برتنش پایانی فیلم، حوادث بسیار عجولانه یکی پس از دیگری رخ میدهند و همه چیز نیمه تمام رها میشود. قصۀ پس زمینه که انگیزۀ قهرمان داستان را نشان میدهد بسیار خام و پایان بندی فیلم هم دُم بریده است. در واقع پایانبندی فیلم چیزی نیست جز چند خط مونولوگ که بصورت صدای سرصحنه و از زبان راوی نقل میشود تا همه چیز را سرهم بندی کند و بیننده حس نکند که صرفا اپیزود اول از یک سریال را نظاره گر بوده است!
فیلم با پی ریزی زندگی خانوادگی یک افسر اسبق نظامی، جری لین(برد پیت) و همسرش کارین(میریل انوس) و دو دختر کوچکشان آغاز میشود. او در حال رانندگی به سمت مرکز شهر، فیلادلفیا است جایی که ما با حملۀ زامبیها روبرو میشویم. سپس شهر را بمقصد نیوآرک،نیوجرسی ترک میکند جایی که او و خانواده اش توسط هلیکوپترهای نجات به یک ناو هواپیمابر دور از ساحل برده میشوند. آنجا به او پیشنهاد معامله ای میشود: اینکه اگر او موافقت کند با یک اپیدمیولوژیست و تیم محرمانه اش در جستجوی بیمار Zero همکاری کند، او و اعضای خانواده اش میتوانند درون ناو برای همیشه در امان باشند. سپس او از کارین و دخترهایش خداحافظی میکند و سوار هلیکوپتری نظامی با مقصد کره جنوبی میشود. این بنظر اولین توقفگاه در سفری به درازای سه کشور است. در ادامه سفر به اسرائیل و سپس به ولز میرویم به تاسیسات سازمان جهانی بهداشت که پزشکانش خود تبدیل به زامبی شده اند.
فیلم در بهترین حالت قادر به تولید چند صحنۀ کشدار پرتعلیق است. بطور مشخص دو سکانس– جایی که افسران نظامی برای سوخت رسانی مجدد به هواپیما آماده میشوند و عملیاتی که در یکی از شعبه های کاملا آلوده به زامبی سازمان جهانی بهداشت انجام میگیرد- شدیدا ما را بیاد فیلم "بیگانگان" ریدلی اسکات می اندازد و صحنه مربوط به هواپیما از نظر میزان هیجانی که به بیننده انتقال میدهد قابل توجه است. اما متاسفانه این چند صحنه از استثنائات فیلم هستند. بخش عمدۀ فیلم "جنگ جهانیZ" چیزی فراتر از فیلمهای زامبی-آخرالزمانی نیست و در واقع به کپی برداری از فیلمهای قبلی در این ژانر میپردازد. شاید توقع بیجایی باشد که فیلمی منحصر بفرد در این ژانر ببینیم از آنجا که این دستمایه تا این حد مورد استفاده قرارگرفته اما من دستکم توقع چیزی هوشمندانه تر از صرفا مخلوطی از محصولات قبلی تولیدشده در این ژانر را داشتم.
فیلم "جنگ جهانیZ" از دو مورد از قواعد من تخطی میکند. اولین قانون اینکه:هیچگاه صرفا بدلیل اینکه فیلمتان ریتینگ بهتری بگیرد و محدوده سنی بیشتری از تماشچیان را در بر بگیرد، تلاش نکنید تا دستمایه های حساسیت برانگیز فیلم که ممکن است به آن درجه R بدهد را خودتان خنثی کنید. این اتفاقی است که دقیقا در این فیلم رخ داده است. از نظر محتوایی این فیلم باید درجه R بگیرد اما ظاهرا نیازهای مالی استودیو بر نیازِ داشتن مخاطبین بزرگسال غلبه کرده و بهمین دلیل زوایای عجیب و غریبی برای دوربین در نظر گرفته شده (مثلا استفاده بیش از حد از نماهای پرلرزش دوربین روی دست که موجبات ابهام و گیج شدن بیننده را فراهم می آورد) و بسیاری از حوادث اکشن فیلم خارج از قاب دوربین اتفاق می افتد. قانون دوم در مورد استفاده از تکنیک سه بعدی است: فقط زمانی از این ابزار در فیلمهایتان استفاده کنید که به شکلی مثبت بر تجربۀ تماشای فیلم اثر بگذارد. این قانون مرتبا توسط فیلمهای پرخرجی که با ادعای بلاک باستر شدن ساخته میشوند زیر پا گذاشته میشود . متاسفانه این فیلم هم از این قاعده مستثنا نیست. سه بعدی بودن فیلم هیچ خدمتی به فیلم نکرده و بهتر بود که از شرش خلاص میشدند چرا که فیلم بطور سه بعدی فیلمبرداری نشده بلکه در مرحله پس از تولید فیلم را سه بعدی کرده اند.
برد پیت در نقش جری کار سختی برای خلق یک قهرمان "معمولی" داشته که برخلاف پیشینۀ نظامی اش، ابرقهرمانی نیست که در لباس مبدل اخلاق درآمده باشد. جری میداند که چطور از یک اسلحه باید استفاده کرد اما تیرانداز قهاری نیست. او میتواند در یک دعوای شخصی از پس دفاع از خودش برآید اما قطعا نمیتواند مثل زاد(شخصیت تخیلی یک از کتابهای مصور) یکمرتبه چند دوجین آسمانخراش را نابود کند. قدرت استنتاج او اندکی "شرلوک" وار است، او با اطلاعات اندک، مسائل بزرگی را حل میکند که البته میتوان گناه فیلم را در این مورد نادیده گرفت. آسان است که با جری همذات پنداری کرد اما این آسانتر میبود اگر قصه حاشیه ای زندگی خانوادگی او بیشتر پرورش داده میشد. در طول این راه، قهرمان ما نیازمند یک همراه است. یک شخصیت پیرو که نقش او را دنیلا کرتس بازی میکند اما این نقش هم به مانند سایر شخصیتهای این فیلم که برد پیت نقششان را بازی نمیکند! براحتی فراموش میشود.
دیدن جنگ جهانی Z باعث میشود که همچنان چشم براه بزرگترین بلاک باستر تابستان امسال باشم. فیلم البته ظرفیت سرگرم کنندگی قابل توجهی دارد و میتواند مفرح باشد اما مکررا روایت قصه در فیلم جای خود را به نماهای CGI(تولید شده با کامپیوتر) از ازدحام زامبیها میدهد. پایان عجولانه فیلم اثر بدی از خود در ذهن بیننده باقی میگذارد و هواداران کتاب بروکس در انتها شگفت زده خواهد ماند که چه اتفاقی افتاد؟! دوستداران فیلمهای زامبی احتمالا از این فیلم هم لذت خواهند برد اما برای سایر سینمادوستان، فیلم حرفی برای گفتن ندارد. نام کارگردان فیلم، مارک فورستر را هم به لیست کسانی اضافه کنید که فرصتشان را برای تولید فیلمی در جهت تکان دادن فهرست فیلمهای پرفروش امسال از دست داده اند.
ال نت: در مراسم شب گذشته اپل از گوشی جدید خود پرده برداری نمود. مشخصات این مدل همانند بسیاری از مشخصاتی بود قبلا افشا و در اینترنت پخش شده بود.
از مهمترین تغییرات این مدل نسبت به پنج مدل قبلی آیفون صفحه نمایش ۴ اینچی است که به نوعی سنت شکنی آیفون محسوب میشود. این صفحه نمایش رزولوشن ۱۱۳۶*۶۴۰ دارد. پشتیبانی از شبکه ۱۰۰Mb LTE و وای فای دابل باند از دیگر ویژگیهای بارز این مدل محسوب میشوند.
آیفون ۵ نسبت به مدل قبلی خود آیفون ۴S باریکتر و سبکتر شده است و ضخامت آن ۷.۶ میلی متر و وزن آن تنها ۱۱۲ گرم است.
بر روی آیفون ۵ از جدیدترین چیپست اپل یعنی A6 استفاده شده است که طبق اعلام خود اپل قابلیت پردازش با سرعتی در حدود دو برابر مدل قبلی را دارد. همچنین در پردازشهای گرافیکی هم قدرتمندتر ظاهر خواهد شد. همچنان هیچ اطلاعاتی در مورد تعداد هسته های پردازش و فرکانس پردازنده به طور رسمی از طریق اپل اعلام نشده است.
دوربین آیفون ۵ همانند آیفون ۴S از نوع ۸ مگاپیکسلی است اما سنسور آن ۲۵ درصد کوچکتر شده است. قابلیت عکاسی در حالت پانورامای یکپارچه نیز در این مدل اضافه شده است که نتیجه کار کیفیت ۲۸ مگاپیکسلی خواهد داشت.
دوربین جلویی در این مدل نیز وجود دارد که قابلیت ضبط ویدیوهای ۷۲۰P را نیز دارا می باشد.
از دیگر تغییرات این مدل نسبت به مدل قبلی دارا بودن ۳ میکروفون، قابلیت حذف نویز، اسپیکر کوچکتر و کانکتور ۸ پین به جای ۳۰ پین قبلی است. البته تبدیل ۳۰ پین به ۸ پین نیز به صورت مجزا عرضه خواهد شد.
سیتم عامل نصب شده بر روی این مدل iOS6 خواهد بود.
پیش ثبت نام آیفون ۵ از ۱۴ سپتامبر آغاز خواهد شد و از ۲۱ سپتامبر آیفون ۵ در دسترس کاربران قرار خواهد گرفت.
خوب: پردازنده سریع، صفحه نمایش با کیفیت، قیمت مناسب
بد: اندازه کوچک صفحه نمایش
پیشنهاد: اگر به دنبال گوشی اندرویدی با پردازنده قدرتمند و اندازه کوچک هستید تا به سادگی در جیبتان جای بگرید در حالی که برای خرید به جیبتان فشار نیاورد، Sony Ericsson Xperia mini انتخاب شما خواهد بود.
3.0-inch / 480×320 resolution / LED-backlit LCD capacitive touchscreen / 16M colors / Sony Mobile BRAVIA Engine / Proximity sensor for auto turn-off / Timescape UI
Camera
5 MP, 2592×1944 pixels/ 720p
Secondary Camera
VGA
Video Support
WMV/MP4/H.264 player
Audio Support
MP3/eAAC+/WAV/WMA player
Connectivity
Wi-Fi 802.11 b/g/n, DLNA, Wi-Fi hotspot, Bluetooth v2.1+A2DP, USB 2.0, GPS with A-GPS support
Storage Type
microSD (up to 32GB), 2GB included
Battery
Li-ion 1200 mAh
Suppors
Digital compass
SNS integration
Organizer
TrackID music recognition
Google Search, Maps, Gmail,
YouTube, Calendar, Google Talk, Picasa integration
Voice memo
Predictive text input (Swype)
3.5mm jack
Dimensions
88 x 52 x 16 mm
Weight
99 g
بررسی
این روزها هوشمندهای با صفحه نمایش بزرگ، از محبوبیت بالایی در بازار برخوردارند و شرکتهای کختلف سعی دارند تا گوشیهایی با صفحه نمایش بزرگتر تولید کنند تا سهم بیشتری از بازار را بدست آورند. اگرچه هوشمندهای با صفحه نمایش بزرگ محبوبتر هستند اما در این میان سونی اریکسون با تولید گوشیهایی با صفحه نمایش کوچک مسیر دیگری را پیش گرفته
باوجود آنکه صحنههای متعدد اکشن و رویدادهای جذاب برای فیلمهایی که کودکان به عنوان مخاطبان اصلی آنها شناخته میشوند ضروری است، اما انیمیشن «UP» تصویری خالص و استثنایی است. بر خلاف بسیاری از فیلمهای انیمشین، «UP» تنها ملغمهای از صحنههای احساسی و هیجانی نیست، بافت کلی در این انیمیشن آنقدر قدرتمند است که به نظر بسیار مشکل بتوان در نحوهی اجرا، اشتباهات متعددی یافت.
داستان سفر خیالی پیرمردی بد خلق و نوجوانی جستجوگر به موقعیتی جغرافیایی و ناشناخته به طرز غیر قابل اجتنابی میتوانست کسالتآور و خسته کنن
مینیون نام یک ماهی است که همراه با مگامایند به زمین فرستاده می شود و مگامایند با طراحی یک ربات قدرت حرکت در خشکی را به این ماهی می دهد. در انتها مگامایند منجی شهر می شود و مردم شهر را از نابودی نجات می دهد . در سکانس آخر فیلم موزه مگامایند با حضور مردم متروسیتی افتتاح می شود .
نقد فیلم :
بستر تعلیق فیلم ، گذار از عصر اسطوره گرایی (میتولوژیک) به عصر تمدن (سیویلایزیشن) می باشد که این دوره گذار توسط دو ایدئولوژی لیبرالیسم و منتالیسم رقم می خورد .
طبق دیدگاه جیمبتیستا ویکو (Giambattista Vico ) تاریخ شناس ایتالیایی تاریخ فرهنگی به چهار عصر تقسیم می شود :
ساخت انیمیشن جدید کمپانی یونیورسال، به «پییر کافین» و «کریس رناد» سپردهشد که هر دو برای اولینبار، کارگردانی فیلم بلند را تجربه میکردند. کار در جولای ۲۰۱۰ اکران شده و در ایران به نام «من نفرتانگیز» و «نفرت من» ترجمه شده، که چندان مناسب به نظر نمیرسد و ترجیح دادم با اسم اصلیش به معرفی آن بپردازم.
دکتر گرو (با صداپیشگی استیو کارِل) مرد شیطانصفتی است با خانهای عجیب و پر از وسایل خطرناک که در زیرزمین خانهاش آزمایشگاهی برای پیشبرد مقاصدش دارد. او به کمک همکارش دکتر نفاریو (راسل برند) و کلی موجود کوچولوی خیلی بامزه میخواهد بزرگترین سرقت تاریخ را انجام دهد: دزدیدن ماه، او برای انجام کارش، دستگاهی کوچککننده را دزدیده تا ماه را کوچک کند و به چنگ آورد. گرو اصولاً آدم تنهایی است و قوم و خویشی، جز یک مادر فولادزره که هرگز توجهی به او نداشته (جولی اندروز)، ندارد. اتفاقاً در مسیر نقشهی او پسر احمق ولی خطرناکی به نام وکتور (جیسن سِگِل) مشکل بزرگی بهوجود میآورد، در این حین با نقشهای شیطانی، گرو مصمم میشود از سه دختربچهی یتیم استفاده کند اما...داستان انیمیشن دربارهی تغییر کردن است. خوبی و معصومیت، میتواند بر بدی غلبه کند و بدترین آدم ها هم، راهی برای رستگار شدن و شانسی دوباره مییابند. مسئلهای که در اینکار وجود دارد، نقش منفی ابتدایی قهرمان است، اما این موضوع چنان در نوشتههای دربارهی انیمیشن جلوه می کند، انگار ایدهی خیلی بدیعی است! در زمینهی انیمیشن، تغییر نقشهای منفی به مثبت، پیشتر هم وجود داشتهاست. نمونهاش «شرکت هیولاها» و «شرک»، نمونهی سردستی فیلمسینماییاش هم فیلم «مرد خانواده» از «نیکلاس کیج»، که تلویزیون خودمان هم بارها پخشش کرده، تازه، این نمونههای نامبرده همگی شخصیتهایی با چهرهای جذاب را برای علاقمند کردن بیننده انتخاب کردهاند.کاراکتر گرو، مردی چهارشانه، با شانهای قوزدار، دور چشم تیره و بینی تیز و سری کاملاً بیموست، برای همین جذابیت بصریای ندارد که در بیننده کششی ایجاد کند. این جذابیت را آن موجودات کوچولوی بانمک ایجاد میکنند و بیننده مسلماً عاشقشان میشود، در ردهی بعدی ورود دختربچهها فضای انیمیشن را از تیرگی به روشنایی میبرد، مخصوصاً آن دو تا که کوچکتر هستند. اما چرا آن دهها موجود کوچک بامزه، با شخصیتهای منفی همکاری کنند؟ آنها که از صبح تا شب عاشق بازی و شیطنت هستند، چطور سر از آزمایشگاه گرو در میآورند؟ گرو چرا ماه را میخواهد؟ برای آنکه بالاخره توجه مادرش را جلب کند؟ خود او آنقدر بزرگ شده که بداند مادرش با بیحوصلگی به ماه کوچکشده نگاه میکند و میگوید: «آها!» و رد میشود. پس فقط میخواهد بزرگترین بدی تاریخ را بکند؟ چرا هدفش، تسخیر همهی دنیا نیست؟ اما خب، این یک انیمیشن خانوادگی است، قرار نیست شاهد «پدرخوانده» و ریشههای واقعی مافیا باشیم، با اینحال فکر میکنم پیامهای بیشتری هم میشد در انیمیشن باشد. از انیمیشنهای معروف، تکههایی در کار دیده میشود، مثلاً نبرد دو سفینه در آسمان و تلاش گرو برای نجات مارگو که شبیه صحنههایی در «بالا» است، رقص و آواز نهایی که شبیه «شرک» است.داستان، ماجراجوییهای قابل درکی برای بچهها دارد که با روایتی فانتزی، به دنیای جیمز باند نزدیک است. توطئهها و دزدیها، یادآور فیلمهای حادثهای و پلیسی است. طراحی اجزاء صحنه، با ظرافت انجام شده و صداپیشگی استیو کارِل، مرد اینروزهای سینمای کمدی، میتواند تضمینکنندهی بیان خوب شوخیهای شخصیت اصلی شود. با آنکه «هانس زیمر» هم در گروه آهنگسازی کار همکاری داشته، اما یک اثر واقعاً زیمری نمیشنویم. موسیقی کار، یادآور موسیقی متن فیلم های جیمز باند است و البته کلی ترانه هم میشود شنید که کار «فارل ویلیامز» است. سکانسهایی را که گرو با بچه ها میگذراند، بالاخص اولینباری که برایشان کتاب میخواند، دلچسب و دوستداشتنی است. در مجموع، کاری است که میشود با خانواده نشست و تماشایش کرد، گویا مثل همهی انیمیشنهای اخیر، ادامهی آن هم در راه است و گفته شده داستانی متفاوت با قسمت اولش خواهد داشت، باید دید کارگردانان این انیمیشن، می توانند کار بهتر و جذابتری نسبت به اولین کار بلندشان انجام دهند؟
ین انیمیشن را باید برنامه استاندارد آموزش مبانی «کابالا» برای کودکان و حتی بزرگسالان نامید. در این انیمیشن به روشنی از فردی به نام «پاراسلوس» و کتاب معروف او نام برده میشود. (پاراسلوس یک جادوگر و پزشک معروف فرقه منحط کابالا یا همان عرفان صهیونیستی است). در این انیمیشن ضمن تبلیغ کاملا آشکار فرقه انحرافی کابالا بیننده به طور دقیق با فلسفه و مبانی این تفکر آشنا میشود.
انیمیشن "9" داستان مرد دانشمندی است که به عنوان آخرین فرد باقیمانده از نوع انسان پس از جنگی ویرانگر موفق می شود با بهکارگیری شیوه های کیمیاگری کابالیستی، روح خود را در کالبد 9 عروسک پارچه ای بی جان وارد کند و به این شکل به حیات استمرار بخشد. در عرفان کابالا هستی به 10 مرتبه تقسیم می شود که روح اصلی و بالای آن در 9 مرتبه پایینتر تجلی می یابد. 9 مرتبه تجلی روح هستی در عرفان کابالا در همه منابع این فرقه با 9 عضو بدن انسان متناظر معرفی می شوند. این درست همان چیزی است که درانیمیشن 9 نیز دیده می شود. عروسک 3 و 4 با دستکش ساخته شده اند که نمادی از دو دست چپ و راست هستند. در عرفان کابالا نیز عنصر 3 و 4 درخت حیات، دست چپ و دست راست نامیده می شوند. عروسک 7 و 8 که نیرومند و جنگجویان گروه هستند نیز درست همانند عنصر 7 و 8 درخت حیات در کابالا جایگاه پای چپ و پای راست را دارند. عدد 9 نیز که به طرز جالبی لباسی از یک زیپ شلوار دارد، درست معادل عنصر 9 درخت کابالا که نماد غریزه جنسی است به این بخش از بدن اشاره می کند. در یکی از سکانس ها وقتی عدد 2 زیپ 9 را باز می کند، 9 سراسیمه و خجالت زده آن را بالا می کشد. حلول روح دانشمند در نه مرتبه و تجلی همان چیزی است که در فرقه کابالا حلول روح اولیه هستی در نه عنصر درخت حیات توصیف می شود. در این انیمیشن، قهرمانان داستان پاسخ پرسش ها و مشکلات خود را در کتاب دست نوشته های پاراسلسوس می یابند. پاراسلسوس که کتاب وی به وضوح در این انیمیشن به تصویر کشیده می شود، یک کیمیاگر، پزشک و کابالیست مشهور سده های میانه است